باسمه تعالی
انسان دو بعد وجودی دارد. جسم و روح. همانطور که جسم انسان رشد می کند، روح انسان هم قابل رشد است. جسم با تغذیه های مادی رشد می کند و روح با تغذیه های معنوی. برخی انسانها در میان پرورش جسم و روح جسم را بر روح خود سوار می کنند و روح را مرکب جسم قرار می دهند و برخی هم روح را سوار بر جسم می کنند و جسم را مرکب روح قرار می دهند.
هرچه انسان از لحاظ تغذیه روح به خودش برسد و روحش را پرورش دهد، به خدا نزدیک تر می شود. چون خدای متعال جسم نیست؛ ولی از روح خود بر انسان دمیده است. « وَ نَفَختُ فیهِ مِن روحی». کسی که بر اثر ایمان روح خود را پرورش دهد و به معنویات وابسته گردد، عرصه این عالم مادی برای او تنگ می گردد و او دیگر در این عالم نمی گنجد. اما کسی که با مادیگرائی خود را وابسته به این عالم خاکی گرداند، این دنیا برای او همچون بهشتی می ماند و از لذتهای حقیقی و روحانی بی بهره می گردد.
از آنجا که مؤمن با تمسک به معنویات، قفل مادی ارتباط با خدای خود را می شکند و شوق لقاء خدای متعال در او جولان پیدا می کند، این عالم خاکی و مادی برای او خوار و کوچک شمارده شده، همچون مانعی برای پرواز او در عرش خدا می گردد. طوری که گوئی او را در زندان دنیا حبس کرده اند.
شهادت صرفاً به معنی کشته شدن نیست؛ بلکه رتبه ای بالا از وصال إلی الله است که « مقام المحمود» نام دارد. شهید از آنجا که روحش دیگر در جسم مادی اش نمی گنجد، پروانه وار به سوی معبودش پرواز می کند و زندان مادیات را ترک گفته با جانفشانی و قربانی کردن خود بهر معشوق، روحش از تنش جدا می گردد.
آری! از اینروست که قرآن می فرماید:« إنَما الحیاة الدُّنیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ». یعنی: زندگی دنیا همه اش لهو و بازیچه است. دنیا مخصوص کسانی است که روحشان را در کودکی نگاه داشته اند و تغذیه معنوی سالم و مفیدی نداشته اند. حال گاهی اسباب بازی کودکانه بشر، ماشینی کوچک و پلاستیکی است که به نخ می بندد و به دنبال خود می کشاند و گاهی این اسباب بازی، ماشینی است آهنی که بر پشت فرمان آن می نشیند و با آن به بازی و خوشگذرانی در دنیا مشغول می شود.
هرچه باشد لذتهای دنیوی پست و کاذب است و از آنجا که هیچ لذتی بالاتر از لذت عشق نیست و هیچ عشقی سالم تر از عشق به خدا نیست، بیشترین لذت در عشق ورزی به خدا و اولیاء اوست. چرا که عشق به دنبال یافتن ایدآلها و کمالاتی در معشوق به وجود می آید و حال آنکه کامل ترین کمالات و ایدآلها از آن خداست.
از آنجا که خدای متعال بشر را به عشق بازی با خودش می خواند و اصولاً عنصر عشق را صرفاً به خاطر رسین بشر به خودش خلق کرده است، کسانی که لبیک گویند را با هشدارهائی متنبه می گرداند و با چشاندن مزه تلخ دنیا در کام مؤمنین به واسطه ابتلاء، آنها را از غفلت دور می گرداند:
« اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی»
از این روست که بلاء انسان را از آلودگیهای معنوی پاک می گرداند و مؤمن در بلاها و گرفتاریهای زندان دنیا، صدای تضرعش را به سوی خدا بلند می کند. « إذا أرادَ اللهُ لِعبدٍ خَیراً إبتَلاهُ لِیَسمَعَ تَضَرُعَهُ». یعنی: وقتی خدا خیر بنده ای را بخواهد، او را مبتلا می سازد تا صدای تضرعش را بشنود. اما کفار و دنیا پرستان چون ندای دعوت خدا را لبیک نگفته اند، همچون اطفال مشغول به بازی خویش هستند و با غفلت از لذت بزرگان، به لذتهای پست و ناچیز اطراف خود مشغول هستند. از اینروست که خدای متعال دنیا را بهشت آنها قرار داده تا در حد « مَتاعٌ قَلیل»، از خوشیهای این عالم بهرمند گردند. « حَلاوَةُ الدُّنیا مَرارَةُ الآخِرةِ وَ مَرارَةُ الدُّنیا حَلاوَةُ الآخِرةِ ». یعنی: شیرینی دنیا تلخی آخرت و تلخی دنیا شرینی آخرت است».