باسمه تعالی
1- در اجرای احکام هیچ اجباری بر تقلید نیست. کسی که تقلید را نمی پسندد، می تواند یا محتاط باشد یا مجتهد؛ لکن مهم آن است که در صورت احتیاط یا اجتهاد، فقط عنوان را اختیار نکنیم و شرایط آن را در خود مهیا کنیم. چه بسا اگر کسی معلومات و توانائی لازم را برای اجتهاد داشته باشد، نمی تواند تقلید کند و وظیفه اش اجتهاد است. اما مادامی که کسی نتواند خودش تکلیفش را تشخیص دهد، باید از مجتهدی توانا کسب تکلیف نماید.
2- تقلید بر 2 نوع است؛ تقلید کورکورانه و تقلید آگاهانه. یک مقلد نمی تواند از هر کسی که ادعای اجتهاد کرد تقلید کند؛ بلکه باید عدالت و تعهد آن مجتهد و نیز اعلم بودن آن مجتهد برایش ثابت گردد.
3- اگر تقلید مذمت شده به خاطر طبع جاهل پروری است که در آن وجود دارد. اما جهل بر دو نوع است؛ جهل در برابر عقل و جهل در برابر علم. آنچه از هر شخصیت حقیقی انتظار می رود، عدم جهل در برابر عقل است؛ نه جهل در برابر علم. چرا که جهل در برابر هر علمی فقط برای شخصیت حقوقی منتسب به آن علم مذموم است و نه برای دیگری.
امر به تقلید در فروع دین جاهل پروری نیست؛ بلکه ارجاع به سوی متخصص علم دین است. همانطور که اگر کسی مریض شود خودش برای خودش نسخه نمی پیچد؛ بلکه به پزشک مراجعه می کند. در این رابطه تأئید نظریه های مختلف از دین هم مانند آن است که خوردن قند را یه حساب ذوق و سلیقه خود، برای کسی که مرض قتد دارد جائز بشماریم.
4- اگر هم بر فرض بخواهیم در عرصه تقلید با صرف نظر از علم، عقل را محور قرار دهیم و لازمه استنباط بدانیم، مگر عقل را چه کسی به انسان داده؟ اگر خالق عقل و إهدا کننده آن به انسان خداست، حتماً حکمت و مصلحتی را در نظر داشته که پیامبر و امام معصوم را فرستاده تا به ما امر کنند در صورت عدم تخصص تقلید کنیم و این دستور عقل کل است.
5- تقلید در فروع دین بی پایه و اساس نیست و قبل از آن به ما دستور تحقیق و تعقل در اصول دین داده شده است. اگر ما با تحقیق و تدبر در اصول ایمان خود را به خدای متعال و اولیاء او محکم کنیم و به دستورات الهی اعتماد کنیم، آن وقت می توانیم به پشتوانه این ایمان و اعتماد تقلید در فروع را با خاطر جمعی از جانب اولیاء او بپذیریم و در این صورت تقلید امری منطقی و معقول است.